آریو برزنآریو برزن، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره

برای دردانه ام...

7 ماهگی و غذا خور شدن آریو برزن

آریو برزنم اول دی شد و پسر من وارد ماه هفتم زندگیش خدارو شکر میکنم به خاطر سلامتیت روز اول برات فرنی پختم با یه لیوان شیر پاستوریزه و  2 قاشق مربا خوری آرد برنج و 1 قاشق مربا خوری شکر...خیلی خوب بود و من خوشحالم که روزی که منتظرش بودم بالاخره رسید...عاشقتم مامان خیلی فرنیتو دوست داشتی...هفته ی اول فرنی خوردی و وعده های غذایت اضافه شد همینطور مقدار غذا تو هر وعده هفته ی دوم ماه 7 حریره بادوم هم به غذات اضافه شد که همون فرنی هست بعلاوه ی بادوم آسیاب شده از هفته ی سوم سوپ هم به غذاهات اضافه شد(سیب زمینی+ هویج+یه قاشق مرباخوری برنج+ یه تکه خورشتی گوشت گوسفندی بدون چربی)  هر سه روزی که میگذره یه مورد جدید به سوپت اضافه میکنم&nbs...
1 بهمن 1391

شب یلدا و پایان 6 ماهگی

سلام شیرینم سلام همه ی دار و ندارم سلام فدای بند بند وجودت که با وجود کوچولویه نازت یه دنیا گرمی دادی به خونمون  از شب یلدا برات بگم که مصادف شد با ورودت به هفتمین ماه زندگیت زندگیه من شب یلداست وشما با کمک میشینی بدون کمک چند ثانیه بعد رو به جلو میشی و از حالت نشسته به دمر تبدیل میشی...سینه خیز هم یه مقدار میری که عاشق تلاشتم ...تو شب یلدا رفتیم خونه ی مادر جونینا که تنها بودنو دایی یونس امسال پیشمون نبود ...دور هم بودیمو شام خوردیمو بعدش رفتیم خونه ی مامانبزرگ پدری که اونجا دو تا عمه ها و بچه هاشون منتظرمون بودن جوجه ی مامان خیلی خسته شده بودی و تو ماشین خوابت برده بود اما اونجا بیدار شدی و دل همه رو بردی با اینکه خواب...
1 دی 1391

تولد مامان فرزانه

دیشب تولدم بود ...اولین تولدم که تو تو بغلم بودی...نمیدونی چقدر خوشحال بودمو هستم ...پارسال 28 آذر تو دل مامانی بودی ..پارسال این موقع حتی تکوناتو احساس نمیکردم چه زود گذشت این یه سال و حالا تو 6 ماهه که اومدی پیش منو بابا فرهاد...همه ی مناسبتامون رنگ و بوی دیگه ای گرفته جوجه خروس من ...امیدوارم همیشه تو جشن و شادی باشی حالا یه عکس از دیشب برات میزارم       ...
29 آذر 1391
1